جناب آقای کروبی
باسلام و احترام؛ نامه جنابعالی به آقای روحانی رئیس جمهوری را خواندم. براستی که زبان و قلم من عاجز از بیان عمق تأسف اینجانب از حصر جنابعالی و آقای میرحسین موسوی است؛ تأسفی عمیق که از روز اعلام حصر همچون خورهای به جانم افتاده و آن را فرسوده است. البته این تأسف نه از آن بابت است که شما مستحق چنین مجازاتی نیستید زیرا ظلم عظیمی که جنابانتان بر این کشور و نظام و انقلاب و مردم روا داشتید، بیکران است و حصر، کمترین و لطیفترین مجازات برای چنین کبیرهای محسوب میشود. تأسف من از این بابت است که حصر چون حصاری امن شمایان را از پاسخگویی در قبال اعمال و کردار غیرمنطقی و غیرقانونیتان در ماجرای انتخابات ۸۸، مصون داشته است. آیا طنزی تلختر از این سراغ دارید که شمایان در حصار حصر، ردایی از مظلومیت بر ستمکاری خویش انداخته و قیافه طلبکار به خود گرفتهاید؟! به خدا که آدمی اگر از این غصه بمیرد، ملامتی بر او نیست.
و اما زهی خوش اقبالی برای شما که بیتردید در شمار بزرگترین رانتخواران بعد از انقلاب هستید و از رانت سیاسی بادآوردهای که در اختیارتان قرار گرفته کمال بهره را میبرید و صدالبته بیش از شما، خوش به حال آنانی است که به نام شما از این رانت به حد نهایت بهرهمندند و یقیناً آرزو دارند هرچه بیشتر در این حصر بمانید تا آنها بتوانند هرچه بیشتر آن را خرج خودشان کنند.
به هر تقدیر، خوشحالم از این که انتشار نامه شما، زمینه و فرصتی فراهم آورد تا چند کلامی خطاب به جنابعالی بنویسم.
شما در نامه خود مطالب متنوعی را بیان کردهاید مثل نحوه عملکرد رئیس دولت نهم و دهم، حیف و میل اموال ملت، سرنوشت دکل نفتی، رد صلاحیتها توسط شورای نگهبان و دستگیری و حبس عدهای در ماجرای انتخابات ۸۸ و غیره و غیره. همه آنچه از این دست در آن نامه گفتهاید، موضوعاتی فرعی و متفرقه به حساب میآیند که به کرات توسط شخصیتهای مختلف درباره آنها بحث و جدل و مناظره و پرسش و پاسخ صورت گرفته است. سخن بنده درباره این موضوعات نیست بلکه معطوف به طرح خواسته اصلی جنابعالی برای تشکیل دادگاه علنی است تا «ادله خود مبنی بر تقلب انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و مهندسی انتخابات ریاست جمهوری ۸۸» را بیان فرمایید.
البته در مورد ادعای شما مبنی بر وقوع تقلب در انتخابات سال ۸۴، آقای خاتمی رئیس جمهور وقت و آقای موسوی لاری وزیر کشور که مسئولیت مستقیم برگزاری آن را برعهده داشتند پاسخ جنابعالی را در همان وقت دادند. فراموش نکردهایم که آقای خاتمی در این باره اظهار داشتند انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ سالمترین انتخابات بوده است و بدین ترتیب ادعای جنابعالی را بکلی رد کردند. به هرحال اگر هم قرار بر پاسخگویی در این زمینه باشد، همچنان آقای خاتمی و آقای موسوی لاری باید بیشترین نقش را در این پاسخگویی برعهده داشته باشند. هرچند از آنجا که ادعای شما در آن زمان موجب آشوب و بلوایی در کشور نشد و بلکه ماجرای خواب دو ساعته شما نیز به طنزی نمکین در آن ایام بدل گردید، لذا ضرورتی برای بحث درباره آن وجود ندارد.
اصل حرف من با شما راجع به اصل حرف شما در انتخابات سال ۸۸ است. حتماً فراموش نکردهاید که شما و آقای موسوی در آن برهه حساس با سرِ نیزه کردن کدام ادعا، آن آشوب و فتنه بزرگ را بر پا ساختید؟ بحث من با شما بر سر همان ادعاست ولاغیر.
آیا شمایان نبودید که فریاد برآوردید: آی مردم چه نشستهاید که «تقلب» شده است، آنچه در برگههای رأی نوشتهاید را به نام دیگری خواندهاند، آرای جعلی از پیش نوشته شده در صندوقها انداختهاند، دستاندرکاران انتخابات و صدا و سیما با یکدیگر ساختهاند و با شعبدهبازی نام دیگری را غیر از برنده واقعی اعلام کردهاند؟ آیا شمایان نبودید که با تمام قدرت در بوق «تقلب» دمیدید و به تحریک احساسات پرداختید؟ و آیا بر اساس آنچه شمایان فریاد کردید نبود که جمعی در خیابانها به راه افتادند و با آه و حسرت شعار دادند که «رأی من کو؟»
فرزند احمد!* حال چه شده است که در نامه خود به رئیس جمهوری از «مهندسی انتخابات ریاست جمهوری ۸۸» سخن به میان میآوری؟ آیا واقعاً فراموش کردهای که ادعای اصلی شمایان در آن فتنهانگیزی چه بود؟ یا ما را نافهم انگاشتهای که فرق میان «تقلب» را با «مهندسی انتخابات» نمیدانیم؟ آیا هواداران شمایان از یاد بردهاند که آن روز با فریاد تقلب! تقلب! آنها را به خیابان کشاندید؟ شک ندارم جایگزین کردن «مهندسی انتخابات» به جای «تقلب»، صرفاً ناشی از اشتباه و فراموشی نیست بلکه یک تغییر و تحول گفتمانی کاملاً آگاهانه برای جاخالی دادن از آن ادعای اولیه است. پس مرد باش و بر همان ادعای تقلب در سال ۸۸ بایست، فرزند احمد!
«تقلب» یعنی تغییر نتیجه انتخابات از طریق دستکاری در صندوقها مانند ریختن مخفیانه آرای جعلی داخل آنها، اعلام نتایج جعلی در مورد آرای ریخته شده داخل صندوقها، جعل ارقام و اعداد در فرمهای انتخاباتی و خلاصه جعل و تغییر در هرآنچه به برگههای رأی و صندوق و اعلام نتیجه مربوط میشود. بنابراین هنگامی که بحث از تقلب میشود، با موضوع و ادعایی کاملاً روشن و واضح مواجهیم و برای پی بردن به صحت و سقم این ادعا نیز راهکارهای معلوم و مشخص در قانون پیشبینی شده است مانند بازشماری آرای برخی صندوقهای مورد اعتراض، بررسی مجدد فرمهای انتخاباتی و امثالهم.
اما «مهندسی انتخابات»، مجموعهای گسترده و متنوع از اقدامات قانونی و غیرقانونی را شامل میشود که به ادعای یک طرف انتخابات از سوی طرف دیگر انتخابات در طول دوران منتهی به روز رأیگیری برای تأثیرگذاری بر فکر و نظر جامعه صورت گرفته است.
پرواضح است که تفاوت میان «تقلب» و «مهندسی انتخابات» بسیار زیاد است طوری که آنها را باید دو مقوله جدا از یکدیگر به شمار آورد. مهمترین تفاوت این دو آن است که ادعای تقلب از طرق مشخص قانونی بسرعت و سهولت قابل بررسی و راستیآزمایی است چراکه میتوان با حضور نمایندگان کاندیداهای معترض، تعداد قابل قبولی از صندوقهای مورد اعتراض بازشماری شوند و نیز تمامی فرمهای مربوطه مورد بازنگری قرار گیرند و معلوم شود که آیا این صندوقها و فرمها دستکاری شدهاند یا خیر.
اما ادعای مهندسی انتخابات، موضوعی است که دو طرف ماجرا میتوانند تا قیام قیامت راجع به آن بحث و جدل کنند و سرآخر هم هیچیک قانع نشوند. مثلاً یکی میگوید چرا در برخی مناطق سیبزمینی پخش کردهاید و طرف مقابل یا اساساً منکر میشود و یا آن را کاری کاملاً قانونی و خیرخواهانه معرفی میکند. یکی میگوید چرا مطالبات کارمندان را قبل از عید پرداخت کردهاید و طرف دیگر میگوید اگر دولت توانسته است این مطالبات را با برنامهریزی و تلاش مجدانه خود پرداخت کند باید مورد تشویق و تقدیر قرار گیرد و نه توبیخ و تنبیه و قسعلیهذا تا ابد!
ملاحظه میشود که ادعای تقلب، ادعایی است قابل نفی و اثبات به صورت روشن و واضح و ادعای مهندسی انتخابات، ادعایی است غیرقابل نفی و اثبات به صورت روشن و واضح. به همین دلیل است که وقتی جنابعالی ادعای اصلی خود یعنی تقلب را به مهندسی انتخابات تغییر میدهید، در واقع از اصل مدعای خود در آن موقع عقب نشستهاید و این نکته بسیار مهمی است.
پی بردن به علت این تغییر موضع جنابعالی چندان هم مشکل نیست بخصوص این که در همان سال ۸۸ نیز چندان بر ادعای تقلب پایدار نماندید و بسرعت با جایگزین ساختن موضوعاتی دیگر، مانور روی آنها را در دستور کار خود قرار دادید و آنقدر مشغول و سرگرم این گردش و چرخش شدید که حتی در مراسم ختم آدم زنده هم شرکت کردید، انگار نه انگار که اصل موضوع چیز دیگری بوده است!
آری، جنابانتان در همان موقع هم ادعای تقلب را صرفاً دستمایه کلید زدن آشوب و فتنه قرار دادید و بسرعت از آن گذشتید. هرچه مسئولان و غیرمسئولان در بیانیهها و پیغامها و رفت و آمدها اصرار و التماس کردند بر کسب موافقت شما برای بازشماری صندوقها و بازبینی فرمها، اعتنا نکردید. تمام راههای قانونی را با حداکثر تساهل و تسامح پیش رویتان قرار دادند، پایتان را در کفش بیقانونی و خودسری کردید که ابطال انتخابات و بس.
معلوم است که چرا آن موقع هم به راههای قانونی تن ندادید چون میدانستید قادر به اثبات «تقلب» نیستید. به تعبیر یکی از نمایندگان آقای موسوی در دیدار با مقام معظم رهبری اگر صد بار هم صندوقها بازشماری میشد، تقلب اثبات نمیشد. دلیلش هم واضح بود چون تقلبی صورت نگرفته بود. آنچه اتفاق افتاده بود این بود که شمایان رأی نیاورده بودید و این برایتان قابل تحمل نبود که نبود که نبود! امان از دست این هوای نفس!
البته جسارتاً جنابعالی که در آن انتخابات محلی از اِعراب نداشتید، یعنی در میان ۴۰ میلیون رأی، آرای اندک شما اصلاً به چشم نمیآمد کما این که سرکار خانم رهنورد که از سوی آقای موسوی به عنوان روشنفکرترین بانوی ایرانی به مردم این سرزمین معرفی شد، در اظهارنظر معروف خود در گفتگو با بیبیسی، جنابعالی را به پشیزی هم حساب نکرد؛ آنجا که گفت: «مردم لرستان داماد خود را رها نمیکنند که به دیگری رأی بدهند»؛ انگار نه انگار که جنابعالی هم در این انتخابات حضور داشتهاید! ناگفته نماند که ایشان با ارائه این تحلیل عمیق و جامع! یک سؤال بزرگ را نیز در افکار عمومی به یادگار گذاشت و آن اینکه چطور در آذربایجان، مردم باید به فرزندشان رأی دهند اما در لرستان بدون اعتنا به فرزند، به دامادشان؟!
البته جنابعالی هم متقابلاً میتوانید سخن ایشان را به پشیزی نگیرید چراکه تحلیل و دیدگاهی مبتنی بر پیوندهای قومی و ایلی و عشیرهای و متعلق به عهد قجر است که گویی در حال و هوای آن روزگاران باقی مانده و سر و کاری با تغییر و تحولات عمیق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در طول سالهای بعد از آن عهد و دوران ندارد.
حال که سخن به اینجا رسید اجازه دهید صریح و صادقانه عرض کنم که در آن بحبوحه و بلبشو با تمام آن تلخکامیها و ناملایمات، خوشم از یک چیز شما آمد و آن روحیه و اعتماد به نفس بالای جنابعالی بود چراکه با همان اندک رأی، خود را شریک دیگ بزرگ آش انتخابات محسوب میکردید و سعیتان بر این بود تا اگر در میزان رأی، فاصلهای نوری با دیگران دارید، حداقل در معرکهگردانی از قافله عقب نمانید و بلکه دیگران را پشت سر بگذارید. واقعاً که احسنت! فرزند احمد!
به هرحال شد آنچه شد تا این که بعد از یک سال و هشت ماه بیانیهپراکنی و اتهامزنی و التهابآفرینی، درست زمانی که با فروکش کردن هیجانات و ته کشیدن توان اردوکشی شمایان، فضا بتدریج در حال آماده شدن برای پاسخگویی جنابانتان در شرایطی آرامتر و منطقیتر در محضر افکار عمومی بود، حصار امن حصر برایتان فراهم آمد و با کمال تأسف نشد آنچه میبایست بشود.
اینک، گذشتهها گذشته است و باید به آینده اندیشید. جنابعالی پیشنهاد کردهاید که محکمهای قضایی فراهم آید تا در آن به ارائه براهین و مدارک برای اثبات ادعای خود مبنی بر «مهندسی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸» بپردازید. من با این پیشنهاد کاملاً مخالفم و پیشنهاد دیگری دارم.
اما قبل از بیان این پیشنهاد، یک توضیح ضروری را عرض میکنم: اگر جنابعالی در طول سالهای بعد از انقلاب دارای چندین و چند پست و مسئولیت مهم و پرطمطراق بودهاید، بنده به حول و قوه الهی در طول این مدت صاحب هیچ پست و مقام و موقعیتی نبوده و نیستم و هیچکارهام. طبعاً به دلیل موقعیتی که شما داشته و دارید، چنانچه عطسهای هم از جنابعالی صادر شود، هستند کسانی که صدایش را به آن سوی دنیا هم برسانند اما حرف و سخن بنده معلوم نیست تا سر همین کوچه هم برسد. با این همه، پیشنهادم را مطرح میکنم، هرچه بادا باد!
پیشنهاد من سه تفاوت اساسی با پیشنهاد شما دارد:
اول آن که شامل جنابعالی و آقای موسوی به صورت توأمان میشود.
دوم آن که دادگاه قضایی را به هیچ وجه محل و موقعیت مناسبی برای طرح و تشریح این پرونده و موضوع خاص نمیدانم و معتقدم افکار عمومی بهترین محکمه و جایگاه برای بحث پیرامون آن و عرضه اسناد و مدارک و شواهد توسط هر یک از طرفین برای اثبات ادعای خویش است.
و اما سوم این که «مهندسی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸» را موضوع مورد بحث در محکمه افکار عمومی نمیدانم زیرا نه این موضوع، حرف اصلی شمایان بلافاصله بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بود و نه آنان که روز ۲۵ خرداد به خیابان آمدند اعتراضشان به این مسأله بود و نه بحث راجع به این موضوع با توجه به طول و عرض آن، به نتیجه مشخصی منتهی خواهد شد و لذا در صورت طرح چنین موضوعی، باید آنقدر پیرامون آن بحث کنیم و بحث کنیم تا انشاءالله به دیدار حضرت ملکالموت نائل آییم. بنابراین برای آن که در مدت زمانی معقول بتوانیم به نتیجهای مشخص برسیم، موضوع بحث باید فقط و فقط و فقط همان «تقلب» به معنای دقیق کلمه باشد، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد!
راهکار اجرایی این پیشنهاد نیز چندان پیچیده نیست. کافی است جنابعالی و آقای موسوی تعهد بسپارید که در صورت برداشته شدن حصر، هیچ مصاحبه و بیانیه و اطلاعیه و سخنرانی و حضور در مجامع و یا ملاقات جمعی و امثالهم برای بیان یکطرفه مطالبتان نخواهید داشت و تمامی حرفها و ادعاها و شعارهایتان راجع به موضوع «تقلب» در انتخابات سال ۸۸ را تنها در جلسات گفتگوی دو طرفه و مناظره حضوری یا کتبی مطرح خواهید ساخت. در این صورت میتوان بلافاصله پس از رفع حصر نسبت به اجرای این کار اقدام نمود. در آن جلسات مختارید با یکدیگر و یا جداگانه به همراه وکلایتان و نیز کسانی که فکر میکنید میتوانند در اثبات ادعای «تقلب» به شما کمک کنند حاضر شوید و به مصداق «بیار آنچه داری ز مردی و زور» به ارائه براهین و مستندات خود بپردازید. آنگاه در پایان، اگر شمایان توانستید ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ را با مستندات دقیق و روشن به اثبات برسانید، نظام باید به خاطر ظلمی که به شما و هوادارانتان شده است، عذرخواهی کند و مسئولیت تمامی وقایع بعد از انتخابات نیز برعهده اوست؛ و اما اگر قادر به اثبات چنین ادعایی نشدید، باید به خاطر ظلمی که به نظام و مردم کردید عذرخواهی کنید و مسئولیت تمامی وقایع بعد از انتخابات بر عهده شماست.
آرزویم این است که ایکاش، ایکاش، ایکاش این حصار امن از گرداگرد شمایان برداشته میشد تا فارغ از این رانت سیاسی و در شرایطی برابر، ناگزیر از بحث و پاسخگویی میشدید و آنگاه عیار ادعای فتنهخیز شما نزد افکار عمومی آشکار میشد.