
به گزارش خبرنگار
گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شب گذشته جمشید آموزگار در سن 93 سالگی مرد. او قبل از انقلاب اسلامی از ایران خارج و به آمریکا گریخته بود.
جمشید آموزگار، دانشآموخته حقوق و اقتصاد در دانشگاه تهران و فارغالتحصیل مقطع دکترای مهندسی هیدرولیک از دانشگاه واشنگتن بود. به روایت اسناد ساواک(شماره 42321) حضور پدر وی حبیب الله آموزگار در مجلس سنای دوم و سوم و نفوذش در دربار شاه بخصوص نزد منوچهر اقبال و به علاوه روابط حسنهاش با محافل رسمی آمریکایی موجب آن گردید که جمشید آموزگار بسیار سریعتر از دیگران از شرایط سود برده و راه پیشرفت را سریعتر از بسیاری دیگر پیش بگیرد. به همین دلیل آموزگار به مناصبی چون وزارت بهداشت، کشور، کار، کشاورزی، دارایی و در نهایت، نخستوزیری در رژیم پهلوی رسید.
**تصدی به وزارت کار آموزگار در 9 شهریور 1337شمسی در کابینه اقبال وزیر کار شد. به روایت اسناد ساواک (شماره 2235) انتصاب جمشید آموزگار به سمت وزارت کار اگر چه مورد مخالفت طبقه جوان و جامعه پزشکان قرار نگرفته بود؛ ولی چندان هم از آن راضی نبودند؛ زیرا اکثریت طبقه جوان و پزشکان عقیده داشتند که جوانی و فعالیت آموزگار علت این پیشرفت نبوده، بلکه نظر مساعد مقامات آمریکایی و سمت سناتوری پدرش موجب این ترقی شده است.
**وابستگی به آمریکا آموزگار در دولت اقبال، اصلاحات ارضی را به مجلس برد. به روایت کتاب «بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال 1357 »، (مصطفی الموتی) «آموزگار برای اجرای اصلاحات ارضی امید به حمایت خارجی ها بسته بود و در برخی از منابع از مذاکرات فیمابین آموزگار و "علیرضا انصاری" از اعضای هیئت دولت اقبال با مقامات سفارت آمریکا شواهدی موجود است.»
اما گذشت و گذشت تا اینکه آموزگار در ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ در پی برکناری امیرعباس هویدا از سوی محمدرضا پهلوی، حکم نخستوزیری را دریافت کرد.
به اعتقاد برخی از ناظران، شاه با انتخاب آموزگار در صدد بر آمده بود تا خود، با مشارکت بخشیدن به مخالفانش، فرصت ایجاد بحران در ایران را از منتقدانش بگیرد اما عملا در دوران نخستوزیری آموزگار مخالفتها در کشور بالا گرفت و انتشار مقالهای در ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ علیه امام خمینی (ره) به اعتراض خیابانی گسترده انقلابیون انجامید.
به روایت «گازریوسکی» آمریکایی، استاد علوم سیاسی و مولف کتابهایی همچون« سیاست خارجی و شاه»، «مشکل عمده آموزگار این بود که بیش از آنکه به امور سیاسی علاقمند باشد و بخواهد شرایط کشور را سامان دهد به کمک آمریکایی ها امید بسته بود .او با توجه به پشتیبانی آمریکا موقعیت خود را محکم میدید و به این دلیل از قدرت روحانیت و مردم غافل ماند.»
در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» حسین فردوست آمده است؛ « آموزگار در آن زمان به چند نفر که به دیدار او آمده بودند و از زمزمه های درون مساجد اظهار نگرانی کرده بودند گفته بود: دوره ملاهای مرتجع به پایان رسیده است، ایران ماورای آنها در حرکت است.»
بنا به مدارک ساواک(شماره 42321)، گروه تحصیلکرده های آمریکایی که به «باند آمریکایی» در محافل شهرت یافته بودند،
از حمایت آرمین مایر سفیر وقت امریکا در ایران و برادران رشیدیان برخوردار بودند. حتی انتخاب آموزگار به ریاست مجمع عمومی بانک بین المللی ترمیم و توسعه، تلاش دولت امریکا برای تبلیغ، جهت نخست وزیری آموزگار در این دوره تلقی میشود. به روایت جان دی استمپل استاد ارشد روابط بینالملل و نویسنده کتابهایی همچون «درون انقلاب ایران»؛ «دولت آموزگار به جز آن که مورد تأیید دموکراتهای آمریکا بود، در چشم مردم ایران و کنجکاوان مسائل سیاسی از ویژگی دیگری نیز برخوردار بود، این دولت بر خلاف دولت هویدا که مدام به «باند فرح» نزدیک میشد، دولت «اشرف پهلوی» نامیده میشد.»
**فساد نخست وزیر پهلویخسرو معتضد تاریخ نگار ایرانی در همین زمینه در کتاب « اشرف در آئینه بدون زنگار» درباره روابط حسنه آموزگار و اشرف آورده است؛ « روابط آموزگار و اشرف در صرف نهارهای هفتگی مشهور بود، آموزگار با وجود اینکه برای جلوگیری از ریخت و پاشهای دولت هویدا شعار میداد، در دی ماه 1356 برای سفر اشرف پهلوی به اروپا و آسیای شرقی پرداخت 300 هزار دلار و اعزام یک هواپیمای اختصاصی را به دستور شاه در هیئت دولت تصویب کرد.
همچنین به روایت کتاب « از کاخ شاه تا زندان اوین» احسان نراقی ،آموزگار حتی در موقع انعقاد قراردادها با شرکتهای بین المللی، منافعی که نصیب خانواده شاه از جمله اشرف پهلوی میشد را نادیده نمیگرفت. از جمله در مذاکرات خرید تجهیزات مراکز اتمی، که حدود یک میلیارد فرانک شرکت آلمانی بیشتر از شرکتهای دیگر تقاضا میکرد، توصیه اشرف را در انعقاد قرارداد با شرکت مذکور بر تامین منافع ملی ارجح دانست.
به روایت اسناد ساواک(شماره 42321) تبعیض و توصیههای برای معافیت افرادی خاص، خارج کردن مبلغ 17 میلیون دلار پول از کشور به حساب شخصی خود در بانک (ویسکوت اوورسیزی) در سال 1348،انتصاب منسوبین خود به مشاغل مهم از جمله سرتیپ اسکندر آزموده به مقام ریاست کل گمرکات کشور و تعیین برادرش، جهانگیر آموزگار، به عنوان رئیس هیئت اقتصادی ایران در آمریکا و اظهار ناتوانی در برخورد قاطع با نقش هزار فامیل در ادارات وزارتخانه و موارد دیگر نکات مورد توجه دورهای از زندگی آموزگار هستند.
**اوج گیری بحران
شعارها و وعده های آموزگار نتوانست مردم ایران را از پیگیری اهداف نهضت خود باز دارد.
اجتماعات مذهبی و دانشگاهی به طور روزافزون دامنه اعتراضات خود را گستردهتر کردند، به طوری که تا پایان سال 1356 حوادثی که محرک مردم برای شرکت فعال در اعتراض به دولت بود جنبه عمومی و مردمی یافت.
افزایش اجتماعات مذهبی با شهادت سیدمصطفی خمینی، فرزند امام خمینی در آبان ۱۳۵۶، به شکل اعتراض شدید به سیاستهای سرکوبگرانه دولت، بروز کرد و تداوم این اجتماعات در مناسبتهایی همچون ۱۶ آذر، در دانشگاههای کشور و ۱۷ دیماه، مخالفتها را عمومیت بخشید. به خصوص چاپ مقاله توهینآمیز «ایران و ارتجاع سرخ و سیاه» با امضای احمد رشیدی مطلق علیه امام خمینی در روزنامه اطلاعات در ۱۳۵۶.۱۰.۱۷ موجبات اعتراض سراسری را در شهرهای بزرگ فراهم کرد. مردم و روحانیون شهر قم، در اعتراض به مقاله اهانتآمیز روزنامه اطلاعات دست به راهپیمایی زدند و با دخالت نیروهای پلیس گروه کثیری کشته و زخمی شدند. به دنبال آن مراجع تقلید این اقدام رژیم را محکوم کرده و به خانواده قربانیان و مجروحین تسلیت گفتند. امام خمینی نیز پس از شنیدن خبر هجوم مأمورین رژیم به مردم، در شهر قم، به مدت یک هفته درس و نماز جماعت خود را تعطیل اعلام کردند.
جمشید آموزگار در واکنش به اظهار نگرانی برخی محافل خارجی، در خصوص نفوذ گسترده مذهبیها در میان مردم، ناباورانه قدرت آنها را رو به زوال اعلام کرد و گفت که این تحلیل چندان واقعبینانه به نظر نمیرسد.
آموزگار در تیرماه ۱۳۵۷ در مصاحبه با روزنامه السیاسه با اطمینان بیان کرد: «آشوبهایی که در ایران روی داد، برای همیشه به پایان رسیده است» و به این طریق منکر وجود مشکلات اساسی در رژیم و مخالفت جدی مردم با برنامهها و سیاستهای رژیم سلطنتی شد.
در ۲۵ مرداد ۱۳۵۷ در شهرهای اصفهان، نجفآباد، شهرضا، همایونشهر، اعتراضات علیه دولت به اوج رسید و در همین ایام حکومت نظامی در این شهرها اعلام شد. از این پس مردم علناً خواهان سقوط شاه و تغییر رژیم شدند.
پس از به خاک و خون کشیدن مردم در پی سخنرانی اما در مراسم چهلم شهدای قم، آموزگار عملاً از منظومه قدرت دربار خارج شد و از شاه به عنوان محور قدرت رژیم آرام آرام فاصله گرفت تا اینکه به فکر ترک ایران افتاد.
آموزگار پس از ترک ایران ابتدا به ایالت فلوریدای آمریکا رفت، سپس در ایالت میامی نزد پدر زن یهودی خود مقیم شد و به همراه جهانگیر آموزگار که مدتی مسئولیت ریاست هیات نمایندگی اقتصادی ایران در امریکا را به عهده داشت، شرکتی ساختمانی تأسیس کرد.
در سالهای نخست اقامت آموزگار در آمریکا، وی با باشگاه «پان امپریال» همکاری داشت، ارتشبد اویسی و اردشیر زاهدی از گردانندگان دیگر این کلوپ بودند. هدف این باشگاه تلاش برای اتحاد سلطنت طلبان مقیم آمریکا و اروپا و اجرای طرح مبارزه با جمهوری اسلامی ایران بود.
او تلاش های بی نتیجه خود را علیه مردم ایران ادامه داد و در نهایت 7 مهرماه در مریلند آمریکا مُرد.