سیاست خارجی و دنیای پرتلاطم/قدرت‌های بزرگ و سیاست بین‌الملل

سیاست خارجی و دنیای پرتلاطم/قدرت‌های بزرگ و سیاست بین‌الملل(۶)
آمریکا و تهدیدات بین‌المللی
دکتر سیّدمحمدکاظم سجادپور
در شماره پیشین، در قالب سنجش نسبت آمریکا و سیاست بین‌الملل، به تمایل پایدار آمریکا برای اعمال هژمونی در نظام بین‌المللی پرداخته و یادآوری شد که در دوران بعد از جنگ جهانی دوم و طی دوران موسوم به جنگ سرد، موضوع تنش و رقابت با شوروی و احتمال درگیری نظامی با آن و آمادگی برای پیروزی در برخورد استراتژیک با مسکو، اصلی‌ترین شاخصه‌ تعیین‌کننده رفتار بین‌المللی واشنگتن بود. حال ارزیابی آمریکا از تهدیدات بین‌المللی بعد از جنگ سرد چگونه است؟ این پرسش بسیار مهم و کلیدی است چون پاسخ به آن، روشن کننده ماهیت دگرگون شده تهدیدات از یک سو و تحول در روابط قدرت‌های بزرگ از سوی دیگر است. 
 

ارزیابی آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد، طی یک روند دگرگون شد. این دگرگونی در تهدیدات، در اسناد موسوم به استراتژی امنیت ملی آمریکا منعکس شده است. تقریباً در تمامی اسناد استراتژی امنیت ملی که در دوران پسا جنگ سرد منتشر شده روشن می‌کند که آمریکا، دیگر روسیه که جانشین اتحاد‌ جماهیر شوروی سابق است را تهدید اول خود نمی‌بیند.

فراتر از آن، این اسناد بر این نکته تأکید دارند که تنش بین قدرت‌های بزرگ دیگر، اصلی‌ترین تهدید احتمالی برای امنیت بین‌المللی آمریکا نیست.

این بدان معنی نیست که رسوبات نگرش دو قطبی اندیشی در ذهنیت استراتژیست‌های آمریکایی از بین رفته است. اینطور نیست. بلکه این اسناد نشان می‌دهد که آمریکا برای هژمونی جهانی خود، تهدیداتی چون تروریسم، دولت‌های ورشکسته (Failed States) و گسترش سلاح‌های کشتارجمعی را جدی‌تر از احتمال برخورد نظامی با روسیه می‌بیند و حتی در برخی از این چارچوب‌های تحلیل تهدیدات امنیت بین‌المللی، با روسیه اشتراک نظر دارد.

جالب آنکه برخی از مواد منتشره در اسناد استراتژی ملی روسیه در دوران بعد از جنگ سرد، نشان می‌دهند که تحلیل‌های امنیت بین‌المللی مسکو و واشنگتن، بعضاً مشترک است.

البته باید تأکید کرد که روابط آمریکا و روسیه در دوران پسا جنگ سرد پیچیده‌تر از آن است که آنرا به اشتراک در دیدگاه‌های مربوط به تحلیل تهدیدات امنیت بین‌المللی تقلیل دهیم. روابط آمریکا و روسیه در دوران بعد از جنگ سرد، پرفراز و نشیب بوده و هست ولی ماهیت آن با دوران جنگ سرد که احتمال برخورد نظامی بیشتر بود، متفاوت شده است.

در روابط آمریکا و روسیه، در دوران بعد از جنگ سرد، نقاط عطف مختلفی وجود دارد. عنصر نظامی و استراتژیک نیز در این نقاط عطف قابل توجه و برجسته است. اما طراحی‌های استراتژیک این دو قدرت بزرگ، با دوران پیشین تفاوت دارد. و این به نوبه خود لزوم کالبدشکافی این رابطه را ضروری می‌نماید.

روابط آمریکا و روسیه در بیش از دو دهه‌ای که از جنگ سرد می‌گذرد، تابعی از معادلات، متغیرها و عواملی است که در یک دسته‌بندی عام به تحولات داخلی در روسیه، تحولات داخلی در ایالات متحده، تحولات سیاسی و استراتژیک در مناطق پیرامونی روسیه و فعل و انفعالات جهانی قابل تقسیم است. با توجه به این متغیرها، روابط در دو دوره کلان، قابل تجزیه و تحلیل‌اند.

دوران اولیه غلبه خوش‌بینی روس‌ها به آمریکا مخصوصاً در عرصه‌های استراتژیک که حدود یک دهه از فروپاشی شوروی را در برمی‌گیرد. دوران دوم، که با ریاست جمهوری پوتین آغاز گیرد و دوره نخست وزیری بعد از او و سرانجام دوره ریاست جمهوری فعلی او را شامل می‌شود، دوران وداع با خوش‌بینی اولیه نسبت به واشنگتن است. در این دو دوره، درگیری بین دو قدرت بزرگ، شاخصه اصلی طراحی‌های استراتژیک نیست.

اما این بدان معنی نیست که تنش بین آن دو وجود ندارد. شناخت ماهیت فراز و فرود روابط آمریکا و روسیه، در شناخت نسبت قدرت‌های بزرگ و سیاست بین‌الملل حائز اهمیت بوده و موضوع نوشتار بعدی است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.