ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در پی روی کار آمدن دولت نهم با نام و صبغه اصولگرایی و حمایت حداکثری این جناح از آقای احمدینژاد ابتدا به نظر رسید که اصولگرایان پیروز میدان شدهاند ولی مدتها زمان برد تا مشخص شود که رییس دولت نهم ساز خود را میزند و توجه اساسی به خط و ربط اصولگرایی ندارد. تندرویهای بیمبنا و تصمیمهای آنی و مسالهسازیهای مکرردولت دهم رفته رفته صدای جناح اصولگرا را هم درآورد و جدایی این دو رنگ آشکاری به خود گرفت. هرچند اصولگرایان هیچگاه رسما مسوولیت اقدامات دولتی را که حمایتش کرده بودند نپذیرفتند و همچنان یک عذرخواهی تاریخی به مردم بدهکارند ولی روشن است که آقای احمدینژاد دیگر توان جلب حمایت جناح اصولگرا را ندارد و بعید مینماید که آن آزموده سخت و زیانبار دوباره آزموده شود. به هر حال پس از نمایان شدن آثار مخرب و بلندمدت تندرویها تشنگی جامعه به خردورزی و تعادل فضای جدیدی در کشور ایجاد و با حمایت اصلاحطلبان آقای روحانی با شعار اعتدال رییسجمهور شد. اصولگرایان در انتخابات ٩٢ حداقل با چهار کاندیدا حاضر شدند و در انتخابات ٩٤ هم با وجود دستان باز و مصونیت از ردصلاحیتها نتوانستند شکل و شمایل یک جناح منسجم را به خود گیرند. به عبارت دیگر اصولگرایان با چالش برخی ازتندرویها در درون خود مواجه شدند که هنوز نتوانستهاند برآن فایق آیند.
(جدل تند آقای ولایتی با سعید جلیلی در مناظره تلویزیونی انتخابات ریاستجمهوری تنها یکی از نمونههای آشکار شده این چالش است) نکته بسیار مهم اینکه در ورای رقابت و گاهی اصطکاک دو جناح اصلی کشورخصوصا پس از تندرویهای دولت گذشته صفبندی جدیدی خود نمایی کرد که هر روز پررنگتر میشود و شخصیتها و گروهها و قشرهای بیشتری از جامعه در چار چوب دوگانه آن قرار میگیرند. افزون بر اصلاحطلبان و تحولخواهان، جناح اصولگرا هم بیقاعدگی، بیانضباطی مالی، شعارهای تند و هزینهساز، بیبرنامگی مفرط و در نوردیدن حداقلهای اخلاقی در دولت گذشته را برنتافتند و اگر در جبهه مخالف قرار نگرفتند از موافقت سر باز زدند و آرام و بیسرو صدا از بسیاری تندرویها روی برگرداندند. در واقع رفتهرفته دو آرایش «تندرو» و «میانهرو» شکل گرفته است که صرف نظر از دعواهای معمول جناحی سایه خود را بر بسیاری از اعضای دو جناح سیاسی و موضوعات مختلف افکنده است. برای نمونه کاملا آشکار است که سیاست تعامل سازنده با جهان و خروج از انزوای بیمبنای بینالمللی یک سیاست مقبول در میان اکثریت چهرههای سیاسی باگرایشهای مختلف است هرچند برخی از اصولگرایان ترجیح دهند بهصورت ضمنی از آن حمایت کنند یا حداقل به مخالفت با آن برنخیزند. به عبارت دیگر امروز این برجام است که چون مغناطیسی در فضای سیاسی کشور عمل میکند و موافقت و مخالفت با آن به یک آرایش تمامعیارسیاسی مبدل شده است. از قضای روزگار اکثریت قاطعی از چهرهها و اوزان سیاسی در دو جناح کشور در مسیر دوری از افراطگرایی رضایت ضمنی و عینی از برجام را نشان میدهند و چنانچه هیاهوها و فضاسازیهای کاذب اجازه دهند قاطعانه خواستار به نتیجه رسیدن برنامه جامع اقدام مشترک ایران با شش قدرت جهانی هستند. در واقع اکنون اصطکاک اصلی در صحنه سیاسی کشور میان «تندروی و افراطگرایی» از یک سو و «عقلانیت و خردگرایی و میانهروی» از سوی دیگر در جریان است. اتفاقا همین معنا در میان اکثریت مردم هم بازتاب گسترده دارد و مردم نیز حداقل در دو انتخابات اخیر آنجا که فضا روشن بود و امکان بروز تمایل به سوی خردگرایی و آرامش و تشنجزدایی و تعادل و کرامت اخلاقی وجود داشت رای قاطع خود را بدین سو سرازیر کردند. در مقابل اقلیتی که شعارهای تند میدهند و مرده بادها و نفی و نهی و غیظ و درشتی و طرد و انکار را محور تحرکات گسترده خود قرار دادهاند اکثریت مردم با صدای رسا به زندگی و ثبات و تعامل و دوستی و اخلاق و برادری و گفتوگو و فداکاری و رسیدگی به محرومان و ایجاد زمینه برای رفاه و کرامت میل دارند و درظهور و بروز میل خود تردید نمیکنند.